کتاب در ماشین خوانی
قبل از این که ماشیندار شوم، روزانه باید وقت زیادی در اتوبوس میگذراندم. هر وقت که جایم مناسب بود مطالعه میکردم . یکی از لذتهایم در مسافرتهای بین شهری با اتوبوس هم، همین کتاب خواندن بود. بعد از این که صاحب ماشین شدم این توفیق از دست رفت. و این یکی از اشکالات مهم رانندگی است. من حتی وقتی مطالعه نمیکردم، مشغول فکر کردن بودم. تنهایی در اتوبوس نعمت ارزشمندی است.
امروز ماشین نداشتم. و دوست دیگری لطف کرد و مرا هم رساند. این دوست و دوست دیگرمان تقریبا همه روزه با هم و با همان ماشین میآیند و میروند. سوار که شدم گفتند ما داخل ماشین کتاب میخوانیم! یعنی این که ضمن احترام میهمان، ما میخواهیم از برنامه همه روزه عقب نمانیم. کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» را میخواندند. طبعا راننده کتاب نمیخواند و شنونده بود. پیش از این کتاب هم کتاب «تکوین جهان مدرن» را خوانده بودند.
قبلا در سالهای 89 و 90 هم من این را تجربه کرده بودم. همه روزه با دوستی با هم مسیر را طی میکردیم. دیدم که مسیر کوتاه نیست و ما هم به حرفهای متفرقه می گذارنیم. یک روز گفتم فلانی از امروز باید کرایه بدهی (با ماشین من میرفتیم)، کمی تعجب کرد و گفت مشکلی نیست. کتاب جهاد النفس که کتابی حدیثی و بخشی از کتاب وسائل الشیعه است را دادم و گفتم: تو بخوان، من رانندگی میکنم و با هم مباحثه میکنیم.
چند نفر از دوستان را هم میشناسم که موقع رانندگی سخنرانی گوش میدهند، خودم هم مدتی یکی از درسهای خارج فقه را گوش میدادم. ولی به نظرم مطالعه تجربه بهتری است. میشود درباره موضوع گفتوگو هم کرد.
لینک مطلب در کانال تلگرامی گاه نگاشت